شاید با خودت بگی: مگه انتخاب کارآموزی انقدر پیچیده‌ست؟ خب، آره، یه کم پیچیده‌ست! باور کن خیلی از ما، حتی اگه کلی درس خونده باشیم یا رزومه‌مون پر و پیمون باشه، هنوز دقیق نمی‌دونیم چه کارآموزی‌ای بهمون می‌خوره. نه اینکه نخوایم بدونیم یا تنبل باشیم، نه! مسئله اینه که معمولاً تو محیط دانشگاه، خونه یا حتی جمع دوستامون، کمتر پیش میاد کسی بشینه باهامون درباره‌ی دنیای واقعی کار حرف بزنه. بیشتر شنیدیم که باید یه کاری پیدا کنی یا برو یه کارآموزی بگذرون، خوبه برای رزومه‌ت، ولی کسی بهمون نگفته چطور باید بفهمیم کدوم کار به روحیه و هدف‌هامون می‌خوره. انگار همه فقط می‌گن بپر تو آب، ولی کسی نمی‌گه این استخر چه شکلیه و تو چه‌جوری شنا می‌کنی.

حالا فکر کن تازه داری به این فکر می‌کنی که چه کارآموزی‌ای برات مناسبه. یهو می‌بینی اصلاً نمی‌دونی از کجا شروع کنی! مثلاً یکی از دوستام می‌گفت: نمی‌دونم برم تو یه اندیشکده کار کنم که پر از بحث‌های فکری و تحقیقاتیه، یا برم یه شرکت صنعتی که همه‌چیز عملی و اجراییه. ببین! حتی نمی‌دونست دلش کار فکری می‌خواد یا کار عملی تو محیط واقعی. این سردرگمی خیلی رایجه، چون ما معمولاً خودمون رو تو موقعیت‌های مختلف کاری تصور نکردیم.

بعد که یه کم جلوتر می‌ری، سوالا سخت‌تر میشن:

من اصلاً حوصله‌ی نشستن پشت میز و زل زدن به مانیتور رو دارم، یا دوست دارم تو محیط بچرخم، با آدما گپ بزنم و یه کار پویا داشته باشم؟

کار تیمی رو دوست دارم که همه با هم گپ بزنیم و ایده بدیم، یا ترجیح می‌دم یه گوشه بشینم و کار خودم رو بدون دخالت بقیه پیش ببرم؟

اصلاً حال و حوصله‌ی جلسه‌های طولانی و بحث با آدمای جورواجور رو دارم، یا دوست دارم تو دنیای خودم باشم و کارم رو ساکت و آروم انجام بدم؟

دلم می‌خواد با داده‌ها و سیستم‌ها سروکله بزنم، مثلاً کد بزنم یا تحلیل آماری کنم، یا ترجیح می‌دم با آدما ارتباط برقرار کنم، مثلاً مشتری جذب کنم یا تیم هماهنگ کنم؟

این سوالا شاید به نظر ساده بیان، ولی اگه از قبل بهشون فکر نکرده باشی، ممکنه بری یه کارآموزی انتخاب کنی فقط چون اسمش قشنگه یا مثلاً دوستت اونجا کار می‌کنه. بعد دو هفته می‌بینی اصلاً اون محیط به تو نمی‌سازه. اون موقع‌ست که یه حس بد بهت دست می‌ده. فکر می‌کنی من به درد کار کردن نمی‌خورم یا چرا نمی‌تونم از پسش بربیام؟ در حالی که مشکل اصلاً تو نبودی! فقط انتخابت اشتباه بوده. یه کارآموزی که به روحیه و علاقه‌ت نخوره، مثل اینه که بخوای با یه کفش تنگ ماراتن بدوی. شاید بتونی یه کم باهاش راه بری، ولی آخرش پات تاول می‌زنه!

 

خودشناسی

به نظرم مهم‌ترین کاری که باید قبل از انتخاب کارآموزی بکنی، اینه که یه کم بشینی با خودت خلوت کنی و ببینی تو کی هستی و چی می‌خوای. نه از اون نگاه خشک و رسمی رزومه‌ت که فلان درس رو پاس کردی یا فلان پروژه رو انجام دادی. نه! از نگاه خودت. از نگاه دلت. چی تو رو به وجد میاره؟ چی باعث می‌شه صبح با انرژی از خواب پاشی؟ از اون‌ور، چی انرژیت رو می‌گیره و حس می‌کنی داره اذیتت می‌کنه؟ چه محیطی بهت حس خوب می‌ده؟ چه کارایی حتی اگه توشون خوب باشی، تهش خسته‌ت می‌کنن؟

مثلاً من خودم یه بار فکر می‌کردم چون درسم خوبه و نمره‌هام بالاست، حتماً باید برم یه کار تحقیقاتی سنگین انجام بدم. ولی وقتی یه مدت تو یه محیط خشک و پر از جدول و داده کار کردم، دیدم اصلاً حالم خوب نیست. فهمیدم من بیشتر از تحلیل داده، از کارای خلاقانه و ارتباط با آدما لذت می‌برم. این خودشناسی خیلی مهمه. بدون این، ممکنه یه مسیر رو بری که اصلاً مال تو نیست.

 

سوالات خودشناسی

برای اینکه بتونی خودت رو بهتر بشناسی و بفهمی چه کارآموزی‌ای بهت می‌خوره، این سوالا رو از خودت بپرس. یه کاغذ و قلم بردار، یا حتی تو نوت گوشی‌ت بنویس. جدی بگیرش، چون اینا پایه‌ی انتخابته:

۱. مدل فکری من

ذهنم تحلیلیه و دوست دارم مسائل رو موشکافی کنم؟ یا بیشتر خلاقم و از ایده‌پردازی و کارهای نو لذت می‌برم؟ به جزئیات دقت می‌کنم و از حل کردن مسائل ریز لذت می‌برم، یا کلان‌نگرم و دوست دارم به کلیت یه پروژه نگاه کنم؟ ترجیح می‌دم کارم ساختار مشخصی داشته باشه و بدونم هر روز باید چی کار کنم، یا دوست دارم آزادی عمل داشته باشم و خودم تصمیم بگیرم؟

۲. من و آدما

وقتی با آدمای جدید آشنا می‌شم، حس خوبی دارم و پر از انرژی می‌شم، یا یه کم خسته می‌شم و نیاز دارم تنها باشم؟ کار تیمی رو دوست دارم که همه با هم گپ بزنیم و کار رو پیش ببریم، یا ترجیح می‌دم مستقل کار کنم و خودم مسئول کارم باشم؟ اصلاً از مذاکره و بحث با آدما لذت می‌برم، یا ترجیح می‌دم یه کار متمرکز و بدون حاشیه انجام بدم؟

۳. خروجی کار

دوست دارم آخر کارم یه محصول واقعی ببینم، مثلاً یه اپلیکیشن، یه دستگاه، یا یه چیز ملموس؟ یا ترجیح می‌دم یه گزارش تحلیلی بنویسم که بتونه روی تصمیم‌گیری‌ها اثر بذاره؟ شایدم دلم بخواد یه کار اجرایی تو میدون انجام بدم، مثلاً هماهنگی یه رویداد یا مدیریت یه پروژه؟ یا اصلاً دنبال یه تجربه‌ی انسانی‌ام که بتونم ازش چیزای جدید یاد بگیرم، حتی اگه خروجی ملموسی نداشته باشه؟

۴. تحملم

اگه نتیجه‌ی کارم ۶ ماه بعد معلوم شه، هنوز انگیزه‌م رو نگه می‌دارم، یا دوست دارم زود نتیجه‌ی کارم رو ببینم تا مطمئن شم دارم درست پیش می‌رم؟ از پروژه‌های کوتاه‌مدت که سریع تموم می‌شن خوشم میاد، یا از پروژه‌های بلندمدت که نیاز به صبر و برنامه‌ریزی دارن؟ اصلاً حوصله‌ی کارای تکراری و روتین رو دارم، یا دنبال تنوع و چالش‌های جدیدم؟

۵. محیط

محیط ساکت و منظم که همه‌چیز سر جاشه بهم حس خوبی می‌ده، یا محیط استارتاپی پرهیجان که همه دارن با سرعت کار می‌کنن؟ دوست دارم تو یه سازمان بزرگ و رسمی با قواعد مشخص کار کنم، یا تو یه تیم کوچیک و خودمونی که همه با هم راحتن؟ از محیط‌های رقابتی که باید خودمو ثابت کنم خوشم میاد، یا ترجیح می‌دم تو فضایی کار کنم که بیشتر حمایتیه؟

 

حالا به نظر بهتر میتونی انتخاب کنی کجا توپ بزنی…